نگاه کن عباس معروفی را که چطور بعد از رفتن مدیر قبلی رادیو زمانه، برای هیات مدیره رادیو یخه جر داده است.
همان هیات مدیره ای که در ای میلی که منتشر شد و رییس جدید رادیو فرستاد، به همه دیکته کرد که احدی جز هیات مدیره حق ندارد درباره مسایل داخلی رادیو با جایی مصاحبه کند یا حرفی بزند. حالا معروفی در نوشته ای(که مانند بقیه مطالبش، طبق معمول بیشترش در مدح و ثنای خودش است) مسایل داخلی رادیو را فاش کرده است.
حالا باید دید این هیات مدیره کذایی در برابر تخلف کسی که خواسته خوش خدمتی بکند چه خواهد کرد.
پی نوشت:
این جریان، آدم را یاد داستان "حکم حکومتی" و ماجرای نامزد شدن معین در انتخابات ریاست جمهوری می اندازد.
اگر هیات مدیره رادیو زمانه دستور دهد مطلب را از سایت بردارند، خطای آشکاری مرتکب شده و به دلیل سانسور و دستکاری محتوای سایت زمانه، وجهه اش را از دست خواهد داد. اگر هم مطلب را از سایت شان برندارند که نقض غرض کرده اند و مسایل داخلی رادیو را که گفته اند کسی حق ندارد منتشر کند و به سازمان لطمه می زند، به دست خودشان منتشر کرده اند.
به نظر می رسد هیات مدیره زمانه را گروهی تشکیل می دهند که به کل شناختی از مسایل رسانه ای ندارند و عملکردشان نشان می دهد آن قدر که علیه جامی تبلیغ می کنند و می گویند مدیر لایقی نبوده، بد نیست نگاهی هم به خطاهای خودشان بیندازند و همه کاسه و کوزه ها را سر او نشکنند. این وسط معروفی ها بازیگران صحنه اند که یک روز این طوری اشک می ریزند و می گویند:
"ای کاش خانهای داشتم تا بفروشم و پولش را در اختيار مهدی جامی بگذارم و بگويم: بيا عزيزم، برو زمانهات را منتشر کن. برو فواره بزن تا عرش. برو بدرخش."
و یک روز این طوری او را له کند:
"(زمانه) ماشين شخصی نيست که با آن گاز و ويراژ بدهيم، يا هروقت خوابمان گرفت بزنيم بغل. آنهمه مسافر چشمبراه، خواستار آرامش و تعادل و ادامهی راهاند."
راستش من نه مرید جامی ام، نه معروفی نه هیچ آدم دیگری. ولی دلم می خوهد به آدم هایی که عاشق بت سازی و بت پرستی اند بگویم همه بت ها اگر بهشان خیلی نزدیک شوی یا خودشان پته شان را روی آب بریزند، بد جوری می شکنند.
به متن نوشته این آقا که نگاه می کنم می بینم تمام از شرف و قلم و رنج سانسور و این حرف ها نوشته و داد زده سی سال است عضو این انجمن و آن کانونم. آن وقت یک اصل ساده انسانی و حرفه ای را بلد نیست و تهمت هایی را به آدمی می زند که از جایی رفته و ماجرایش هم دارد فراموش می شود.
این که تو یک دفعه پیدایت می شود و آتش زیر خاکستر را فوت می کنی، در کنار آن شرف قلمی که ازش دم می زنی، برای من خواننده جالب است.
همان هیات مدیره ای که در ای میلی که منتشر شد و رییس جدید رادیو فرستاد، به همه دیکته کرد که احدی جز هیات مدیره حق ندارد درباره مسایل داخلی رادیو با جایی مصاحبه کند یا حرفی بزند. حالا معروفی در نوشته ای(که مانند بقیه مطالبش، طبق معمول بیشترش در مدح و ثنای خودش است) مسایل داخلی رادیو را فاش کرده است.
حالا باید دید این هیات مدیره کذایی در برابر تخلف کسی که خواسته خوش خدمتی بکند چه خواهد کرد.
پی نوشت:
این جریان، آدم را یاد داستان "حکم حکومتی" و ماجرای نامزد شدن معین در انتخابات ریاست جمهوری می اندازد.
اگر هیات مدیره رادیو زمانه دستور دهد مطلب را از سایت بردارند، خطای آشکاری مرتکب شده و به دلیل سانسور و دستکاری محتوای سایت زمانه، وجهه اش را از دست خواهد داد. اگر هم مطلب را از سایت شان برندارند که نقض غرض کرده اند و مسایل داخلی رادیو را که گفته اند کسی حق ندارد منتشر کند و به سازمان لطمه می زند، به دست خودشان منتشر کرده اند.
به نظر می رسد هیات مدیره زمانه را گروهی تشکیل می دهند که به کل شناختی از مسایل رسانه ای ندارند و عملکردشان نشان می دهد آن قدر که علیه جامی تبلیغ می کنند و می گویند مدیر لایقی نبوده، بد نیست نگاهی هم به خطاهای خودشان بیندازند و همه کاسه و کوزه ها را سر او نشکنند. این وسط معروفی ها بازیگران صحنه اند که یک روز این طوری اشک می ریزند و می گویند:
"ای کاش خانهای داشتم تا بفروشم و پولش را در اختيار مهدی جامی بگذارم و بگويم: بيا عزيزم، برو زمانهات را منتشر کن. برو فواره بزن تا عرش. برو بدرخش."
و یک روز این طوری او را له کند:
"(زمانه) ماشين شخصی نيست که با آن گاز و ويراژ بدهيم، يا هروقت خوابمان گرفت بزنيم بغل. آنهمه مسافر چشمبراه، خواستار آرامش و تعادل و ادامهی راهاند."
راستش من نه مرید جامی ام، نه معروفی نه هیچ آدم دیگری. ولی دلم می خوهد به آدم هایی که عاشق بت سازی و بت پرستی اند بگویم همه بت ها اگر بهشان خیلی نزدیک شوی یا خودشان پته شان را روی آب بریزند، بد جوری می شکنند.
به متن نوشته این آقا که نگاه می کنم می بینم تمام از شرف و قلم و رنج سانسور و این حرف ها نوشته و داد زده سی سال است عضو این انجمن و آن کانونم. آن وقت یک اصل ساده انسانی و حرفه ای را بلد نیست و تهمت هایی را به آدمی می زند که از جایی رفته و ماجرایش هم دارد فراموش می شود.
این که تو یک دفعه پیدایت می شود و آتش زیر خاکستر را فوت می کنی، در کنار آن شرف قلمی که ازش دم می زنی، برای من خواننده جالب است.